lost memories من کیمیام یه دختر 16 ساله و دوستای صمیمیم پگاه و سپید و پریساو راضیه ان آخرین مطالب
پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, :: 16:53 :: نويسنده : kimiA
فهمید دارم حسرتی، داغی، غمی ؛ فهـمید
از حجــم اقیــانوس دردم شبنــــــمی فهمید
می گفت یک جــایی دلم دنبال آهویی است
فــال مــرا فــهمی نفــهمی مبهــمی فـهـمید
این کـولی زیبــا دو مــاه از ســـال می آمد
وقـتی کــه می آمد تمــام کــوچه می فهمید
اوداشـت هفـــده سـال- یا کمــتر- نمی دانم
مـی شد از آن رخسـار زرد گنــدمی فهمید
امسـال هــم وقتـی که آمد شهــر غـوغا شد
امسـال هــم وقتـی کــه آمـد عالــمی فهمید:
مـو فالـگیرم... اومدم فالت بگــیرم.... هـا
فهــمید دارم اضـطرابی ، ماتمـی ؛ فهـمید
دستــم به دستـش دادم و از تب ،تب سردم
بی آنکـه هـذیان بشـنود از مـن کمی فهمید
بخـتت بلـنده... ها گلو! چشمون دشمن کور
راز تــونـه گـفــتـم پریـنــو آدمــی فـهـمید
هی گفت از هر در سخن ؛ از آب و آیینه
از مهـره مار و طلسم و هر چه می فهمید
بـا اینهـمـه او کــولی خــوبی نخــواهـد شـد
هـرچـند از باران چشـمـم نـم نـمی فهمـید
مــی خـــوانــد از آیـیـــنه راز مــاه را امـا
یک عمـــر من آواره اش بودم، نمی فهمید
نظرات شما عزیزان:
یک شبی مجنون نمازش را شکست....
بی وضو در کوچه لیلا نشست.... . . . گفت ای دیوانه لیلایت منم.... در رگ پیدا و پنهانت منم... سلام.لطفامتن کا مل این شعر رو بخون.منتظر نظرت هستم. کوهنورد61.
روزی تمام دنیا تو را خواهند شناخت....
بس که من! از تو میگویم و از تو مینویسم آپم زووووووود بیا ![]() پاسخ اومدمممممممممممممممممم pegah
![]() ساعت1:00---9 شهريور 1392
این دفه اومدم که فقط بگم به ما هم یه سری بزن.....تو خط خطی منتظر نظراتتم....اگه نیای دیگه نمیام
طولانیه
![]() ![]()
سسسسر زدددددددددم
ی هم چین پسر باحالیییم من ![]() پاسخ:اره خیلی باحالی خخخخخ توهمی
اگر از تنهایی خود لذت نمی برید...
ازدواج کنید تا از تنهایی خود لذت ببرید!!! ایول به آپت.. دیدی اومدم ![]()
خیلی خوشمل بود
قالب جدید هم مبارک ![]()
مــــــــــــــ♥ـــــــــــــ
پاسخ:سلام مرسی اومدی پيوندها
|
|||||||||||||||||||
![]() |